آوینآوین، تا این لحظه: 15 سال و 22 روز سن داره

آوین ،ثمره یک عشق

ای ایران ای مرز پر گهر ...........

به نام خداوند بخشنده مهربان ...... دختر گلم خیلی دوست داری و تلاش میکنی که سرود ای ایران رو یاد بگیری وتقریبا دو سه تا بیت اول رو یاد گرفتی .من و بابا جون هم داریم باهات کار میکنیم که انشاالله یه روزی همه بیت ها رو یاد بگیری .   ای ایران ای مرزپر گهـر ای خاکت سرچشمه هنر دورازتواندیشۀبدان پاینده مانی وجاودان ای دشمن ارتوسنگ خاره‌ ای من آهنم جان من فدای خاک پاک میهنم مهرتوچون  شدپیشه‌ام  دورازتونیست اندیشه‌ام درراه تو کِی ارزشی دارداین جان ما  پاینده بادخاک ایران ما سنگ کوهت دُرّوگوهراست خاک دشتت بهتراز زر است مهرت ازدل کِی برون کنم برگوبی مهرِتو...
31 ارديبهشت 1391

زمزمه های دلتنگی مامان

برای آوین عزیزم ............ ماه من غصه نخور   مـــاه مـن غــصه نـخور زنـدگي جــذر و ‌مـد داره                          دنــــيامـون يـــه عـــــالمه، آدم خــوب و بـد داره ماهِ‌ُ من غصه نخور همه کـه دشـمن نمي شن هــــمه کـه پــــر ترک مــث تـو و مــن نمي شن مــاه مــن غــصه نـخور مــــثل مــــاها فـــــراوونه خيلي کم پيدا مي‌شه کسـي رو حرفش بمونه مــاه مـن غــصه نـخور، گــــريه پــــــــناه آدماس تـــر و تــــازه مـوندن گـل،‌ مال اشک شـبنماس مــاه مـن غـصه نخور...
31 ارديبهشت 1391

خاطرات دوران بارداری

      به نام خدا       دوران بارداری من تقریبا دوران سختی بود .بیشتر ٤ ماه اول خیلی برام عذاب اور بود چیزی نمیخوردم و فقط میخوابیدم بعد از 4 ماهگی کم کم اشتهام خوب شد و به اصطلاح راه افتادم یکی از بهترین خاطره من این روزی بود که تو تو شکم مامانی تکون خوردی ومن سریع زنگ زدم واسه بابایی که نی نی ما تکون خورد و بابایی هم وقتی از اداره می امد شکم منو بوس میکرد و میگفت :سلام بابا جون خوبی   شب قبل از زایمان هم عجیب هوس پیتزا کردم ولی بابایی گفت بعد از امدن از مطب دکتر میریم پیتزا میخوریم ولی وقتی رفتیم پیش دکتر گفت همین الان باید بری بستری بشی چون کیسه اب سوراخ شده ومن در کمال پررویی گ...
31 ارديبهشت 1391

پند های مادرانه.............

  به نام یگانه هستی بخش     اشکی که هنگام شکست میریزیم ،عرقی است که هنگام تلاش نریخته ایم .     در جهان قصه کوتاهی دیوار مخور،حسرت کاخ رفیق و زر بسیار مخور گردش چرخ نگردد به مراد دل کس ،غم بی مهری آن مردم بی عار مخور ،     تجربیات یک انسان شکست خورده با ارزش تر از موفقیت های یک انسان بی تجربه است.     همیشه سخت ترین نمایش به بهترین بازیگر تعلق دارد .شاکی سختی های دنیا نباش ،شاید تو بهترین بازیگر خدایی.     وقتی داری دنبال آرزوهایت می دوی آروم بدو .چون شاید تو هم آرزوی کسی باشی.     &n...
28 ارديبهشت 1391

سال نو مبارک آوین جون

بسم الله الرحمن الرحیم دختر گلم امشب تقریبا بعد از یک ماه به وبلاگ سر زدم تا بنویسم .این یک ماهی خیلی سرم شلوغ بود و گاهی هم حوصله نوشتن نداشتم سال 1390 با همه بدی ها و سختی هاش تموم شد و ما یعنی من و تو بابا جون با امید به خدا سال جدیدی رو شروع کردیم عید امسال تقریبا همه چی خوب بود و خوش گذشت ما 5 روز اول عید رو رفتیم میانا . جایی که من عاشقانه انجا رو دوست دارم و میدونم هر کسی که برای اولین بار این روستای زیبا رو ببینه نا خود اگاه این جمله رو میگه که "یک تکه از بهشت بر زمین جا مانده است " یازدهم  فروردین عروسی دایی مصطفی بود خیلی خوش گذشت  نوزدهم فروردین هم روز تولدت بود و تو سه سالت کامل شو و پا به سال چهارم ز...
27 ارديبهشت 1391

دلت تنگ شده دخترم ؟

   به نام ایزد منان چند روزی هست که بهونه روژِین رو میگیری و میگی بریم بابل خونه عمو اسرافیل .الهی بمیرم برای دل تنگت که تو این شهر غربت تو هم غریبی نازنینم   قرار شده از مهر  تو آموزشگاه زبان ثبت نامت کنیم که حداقل روحیت عوض شه .ان شالله از عید سال بعد که 4 سالت پر شد میبرمت کلاس موسیقی چون تو عاشق سنتور و تنبک هستی به قول خودت میگی مامان منو ببر مدرسه تنبک . امروز هوای دلم ابریه . و حالم بده ویه جورایی هم دلم تنگه . بغضم نمیترکه  ،تو گلوم سنگینی میکنه  نمیدونم چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟      دارم صدای نازت که منو صدامیکنی و میگی مامان کجایی رو میشنوم .مثل اینکه بیدار شد...
27 ارديبهشت 1391

حالا اسم این عروسک رو چی بزاریم

ناناز من برای گذاشتن اسمت زیاد مشکل نداشتیم چون باباجون به من گفت هر اسمی که خودت دوست داری .من هم کلی گشتم تا بالاخره به اسم زیبای آوین رسیدم .                            آوین در زبان اوستا به معنی پاک و روشن مانند آب و در زبان کردی به معنی عشق هست .من عاشق این اسم شدم و وقتی به بابا گفتم خوشش آمد و قبول کرد . وقتی که تو به دنیا آمدی ،یک ساعت بعد هم شناسنامه داشتی و هم دفتر چه بیمه .تو ساعت ٨:٢٧ دقیقه به دنیا آمدی و ساعت ٩:٣٠شناسنامه دستم بود .یادش بخیر واقعاً     ...
23 ارديبهشت 1391

روز تولد و عکس های اولین روز زندگیت

    بلاخره با همه خلاصه نویسی رسیدیم  به روز تولدت         چهارشنبه ،19 فروردین سال1388شمسی ساعت 8:27صبح خداوند مهربان یه فرشته پاک و بی نظیر دیگه رو به زمین فرستاد و تو اغوش من گذاشت عزیز دلم ،عشقم ،من اولین نفری بودم که تو رو دیدم چون موقع سزارین منو بیهوش نکردند و از کمر بی حس کردند  وقتی صدای گریه هاتو شنیدم بی  اختیار  به گریه افتادم .هیچ وقت یادم نمیره موقع عمل خیلی خوابم گرفته بود و هروقت میخواستم بخوابم دکتر بی هوشی به من میگفت نخواب تا دخترتو ببینی .   وقتی تو رو به من نشون دادند گریه افتادم ، خیلی تمیز بودی ،سفید سفید .با دو تا چشم ...
23 ارديبهشت 1391